دفترِ خاطراتِ من شروع میشه با اسم تو ،
طلسمِ تنهاییِ من شکسته با طلسم تو ....
با نفسِ تو قلب من صدای زندگی شنید ،
عکس تو رو کنار من خدا با دلتنگی کشید ...
تا دلِ بی قرار من تو دست تو آروم گرفت ،
دستهامونو دستِ خدا گذاشت تو دست سرنوشت ...
چه بی بهونه دلهامون اسیر دست ما شدند ،
چه بی بهونه دست هامون از هم جدا شدند ...
حالا از اون روز و شبها یه عمر گذشت و می گذره ،
بعد یه عمر از من و تو مونده هنوز یه پنجره ...
پنجره ی شعر های من به شوق چشمات وا می شه ،
بی تو لب ترانه هام ساکت و بی صدا میشه ...
اگه تو بودی زندگیم گرمِ نفس های تو بود ،
دستهام ستاره کم نداشت اگه تو دستهای تو بود ....
بعد تو دفتر دلم پاییزِ غصه و غمه ،
دلم خوشه به یادِ تو که تا همیشه مرحمه ....