قرار نبود تنها بری ،
قرار نبود جدا بشی ،
قرار نبود یه خواب خوش ،
تو این همه رویا بشی ...
به حد کافی دل من تو بهت این حادثه مرد ،
به امیدت سر می کرد ، که از تو هم صاعقه خورد ...
قرار نبود تو این قفس بمونم چشم انتظار
بری با عشق خودت ، من بی خبر از این قرار ...
قرار نبود این عشق پاک به دست تو بشه هلاک
تو باشی سهم آسمون ، من اسیره دست خاک ...
اغلب فکر می کنیم چون خیلی گرفتاریم به خدا نمی رسیم اما واقعیت این است که چون به خدا نمی رسیم گرفتاریم ...