عشقولانه....

به چشمانم آموختم که هر کس ارزش دیدن ندارد ...

عشقولانه....

به چشمانم آموختم که هر کس ارزش دیدن ندارد ...

برای فراموش شدگان

به گوشت میرسه روزی  

که بعد از تو چی شد حالم  

چه جوری گریه می کردم  

که از تو دست بردارم ...  

 

نشد گریه کنم پیشت  

نخواستم بد شه رفتارم  ،

نمی خواستم بفهمی تو  

که من طاقت نمی آرم ... 

 

دلم واسه خودم می سوخت ؛  

برای قلب درگیرم  

یه روز تو خنده هات گفتی  

تو میمونی و من میرم 

تو میمونی ، من میرم  

 

سرم را گرم میکردم 

که از یادم بره این غم  

ولی بازم شبها تا صبح  

تو رو تو خواب میدیدم ... 

نمی دونستی این ها رو  ،

چرا باید می فهمیدی...!!؟  

منودیدی ولی یکبار ازم چیزی نپرسیدی  

ازم چیزی نپرسیدی ... 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد